پس از رخدادهای عاشورای خونین گذشته و ترس و لرز علنی و مشهود سران حاکمیت فتنه و استبداد ، تغییرات و تحولات گسترده ای در ظاهر و باطن نظام ولایی صورت پذیرفت . دستگاه های اطلاعاتی – امنیتی – نظامی که در اصل حامیان اصلی و غایی نظـام ولایت مطلقه فقیه می باشند را به اندیشه ای ژرف واداشت تا باری دیگر ، اینبار نه با طناب پوسیده دولت کودتا و تئوریسین های بی مغز حامی احمدی نژاد ، بلکه با درایت بیشتر و توسعه نفوذ و قدرت خویش راهی برای برون رفت نظام، از مصیبت های گرفتار آمده بیابند .
جدای از چگونگی و امکان و یا عدم امکان این برنامه بظاهر منسجم آقایان ، پرداختن به چرایی آین امر می تواند راه گشا و تعیین کننده باشد . گرچه چرایی این امر هم چندان دور از ذهن و اندیشه نیست و علل و عوامل آن تقریبا بر همگان روشن و آشکار است ، اما بهر روی باید آنها را دانست تا در مقابل تمهیدات و تلاش های باطل دستگاه ولایت مطلقه ایستادگی کرد و فریب متزوران و دغل کاران سیاست پیشه را نخورد و بقولی راه را از بیراهه بازجست ...
رژیم رفتنی است . این اصلی ترین و اساسی ترین حادثه ای است که باید آنرا در نظر گرفت . این هشدار را پیش و بیش از هر کس ، رژیم متوجه آن شد . بسیاری بر این باور بودند که حتا شخص سید علی خامنه ای هم به شکلی آلت دست سران فتنه و زور گشته است و مقالاتی در اینباره خواندیم و سخنانی در این مورد شنیدیم که امروز مشخص گشته است که این نظریه نادرست بود و علی خامنه ای بعنوان قاعده هرم قدرت و عامل اصلی فتنه ، از تمامی رویدادها و رخدادهای ماه های اخیر اگاه است و خود بعنوان یک مدیر بحران ، برنامه های فراوانی برای سرکوب جنبش ملی سبز ایرانیان در سر داشته است ...
دستگاه های امنیتی – نظامی ، تفهیم شده اند که چنانچه بر این خط سرکوب پافشاری نمایند ، راه به بیراهه خواهند برد ، بنابر این هر روز کوشیدند تا ضمن حفظ ظاهر قدرت (سرکوب گسترده و مستمر) ، در باطن پروژه انحراف جنبش را در پیش گیرند . این برنامه بر خلاف عقیده برخی ، از همان هفته های ابتدایی پاگیری جنبش سبز شکل گرفت و روزبروز گسترده تر گشت و ادامه یافت تا روز عاشورا که حماقت و حقارت رژیم بر همگان و جهانیان آشکار شد . رژیمی که با ترس و لرز و اضطراب فراوان ، روی به کشتار بی خردانه شهروندان بی سلاح پراکنده در خیابان ها آورد و اشتباهات فاحش خود را اینبار با چهره ای زشت تر و خون آلود تر ، تکرار نمود . درست اینجا بود که دو خط موازی (سرکوب ظاهری و مجادله و معامله و معاهده در درون نظام) مبدل به دو خط متقاطع گشتند و همدیگر را خنثی ساختند . عاشورا بود که برنامه های سران کودتا را رسوا کرد و جنبش همگانی ملت ایران را منسجم ساخت . درست در همین نقطه بود که پروژه بظاهر غیر علنی و دور از ذهن آقایان را شفاف ساخت و ملت ایران را به مسیری تازه تر رهنمون ساخت . مسیری که این روزها سخن پیرامون آن فراوان گفته می شود و حاشیه های فراوانی یافته است .
سید علی خامنه ای و برخی از همفکران و اعضای بیت اش به این نتیجه رسیده اند که برای انحراف و در نهایت انحطاط یک روش و یا عقیده و در اینجا(جنبش) خیزش سبز ملت ایران ، نباید خوب در مقابل آن ایستادگی کرد (تجربه عاشورا درسی هولناک برای ایشان بود) ، بلکه باید با تحریف آن و دفاع بـد از آن ، این حرکت ملی را عقیم ساخت و در انزوا و سردرگمی آحاد ملت و نیروهای فعال مدنی و نیروهای اپوزان رژیم ، در فرصتی مناسب به اصطلاح جنبش را سر برید و فاتحه آنرا خواند !
این تحریف و دفاع بد و یا بدفهمی عامدانه از این جنبش و نگرشها و بینشهای آن ، در اصل برنامه ویژه آقایان است برای انحراف جنبش و به نتیجه نرساندن هدف غایی آن . لذا این کوشش بدفرجام در انتها منزوی خواهد شد و به لطف جامعه باز اطلاعاتی در خارج از کشور و اطلاع رسانی عمومی و البته مخفیانه در داخل کشور ، مطمئنا برنامه های سرکوب آقایان باز هم با شکست جدی روبرو خواهد شد و تنها رو سیاهی آن برای رژیم خواهد ماند .
یکی از شعار های همگانی و جالب مردم ایران این بود : "کروبی بت شکن ، بت بزرگ رو بشکن" . این شعار خود گویای همه چیز است . اما بتازگی شاهد آن بودیم که بت بزرگ توانسته است بظاهر بت شکنان را خرد نماید و بیعت انان را با خود تجدید نماید ! . بازی مزورانه دستگاه اطلاعاتی – امنیتی – نظامی ولایت فقیه و بظاهر اصلاح طلبان حکومتی رخ نمایان می کند و در پایان این بازی چند ماهه ، مشخص می گردد که بازیگران صحنه انتخابات ریاست جمهوری ، به واقع بازیگرانی بیش نبودند و نتوانستند از مرزهای خفقان و حقارت دستگاه حاکم ، انچنان که انتظار می رفت خود را فراتر کشند و بت شکنان محبوب ملت گردند . بند اول بیانیه آقای موسوی از یک سو و پذیرفتن جایگاه ریاست قوه مجریه برای احمدی نژاد و باند فاسدش و در نهایت تاکید تلویحی آقای کروبی بر لزوم جایگاه و مقام رهبری و ولایت جبارانه خامنه ای خود گویای همه چیز است و نیاز به واکاوی بیشتر نمی باشد . از سویی دیگر دست پا زدن های رقبای سیاسی اصولگرایان در خارج از کشور و انصار اصلاحات جعلی در رسانه های گوناگون ، همه سخن از این نکته می گویند که دستگاه ولایت ، تیر خلاص را بر پیکره بی جان اصلاحاتیان زده است و این بخش نحیف حاکمیت بناچار گرفتار بازی سیاسی مافیاهای قدرت و ثروت گشته اند .
فرزند آقای کروبی در تلویزیون صدای امریکا علنا از کوتاه آمدن پدرش در مقابل رهبر سخن می گوید و سید محمد خاتمی ، بسیار پیشتر از این احمدی نژاد و رهبرش را به رسمیت می شناسد و ...
همه این بازی ها خبر از سازش مافیاهای قدرت بر سر منافع مشترک دارند و لاجرم جنبش ملت ایران را به سوی شفافیت اساسی در کلیه خواستها و نیت هایش سوق خواهد داد . مطمئنا کلیه این امور ، مسیر جنبش ملت ایران را هموارتر و شفاف تر خواهد ساخت و بقول معروف تکلیف این جنبش را روشن خواهد کرد . جنبشی که چندین هفته است از مرز ولایت فقیه و شخص سید علی خامنه ای گذشته است و بدنبال سکولاریسم و دموکراسی و حقوق بشر می گردد ، به هیچ وجه به دامان ولایت جائر و ریا و دروغ و جنایت باز نخواهد گشت و پست تر از آن گرفتار ریاست جمهوری فردی دروغ گو و نالایق و خیانت کار بنام احمدی نژاد نخواهد شد . این درست پیامی است که دستگاه حاکمیت در عاشورا از مردم گرفت و با طرح این بازی از پیش باخته ، خود را برای مقابله اصلی در روز تاریخی 22 بهمن می سازد و در اصل قصد آن دارد تا حجت را برای ملت ایران تمام کند و برای کشتار و جنایات احتمالی خود در این روز ، مشروعیتی از پیش تعیین شده خریداری نماید .
در روز تشییع پیکر مطهر آیت الله منتظری و یگانگی و هم آوایی نیروهای مدنی و نحله های مختلف فکری و سیاسی با علاقمندان و پیروان و عمده نیروهای مسلمان مومن به مکتب منتظری ، عده ای ساده اندیش بدین باور رسیدند که گویا باید دوباره از مذهب (باورهای سنتی و نگرش های بظاهر مذهبی توده جامعه) مایه گرفت و جنبش سبز ملت ایران را به زور هم که شده با قرادت حکومتی و استبدادی از مذهب گره زد . این افراد کوشش باطل خویش را به بیرون مرزها منتقل کردند و سعی نمودند تا با گسترش درگیری های لفظی و معنایی و انحراف فکری و سیاسی در مبانی جنبش ، بنوعی با تحریف در خواستهای غایی مردم و دفاع بد اما آگاهانه از این گونه نگرش تفرقه افکنانه صرفا سیاسی ، در گردهمایی و تجدید قوای ملت ایران جهت آمادگی برای 22 بهمن ، خللی ایجاد نمایند و با ایجاد چنین در گیری های کلامی و تند و کند روی های تصنعی ، 1- توده های مردمی را دلسرد نمایند و امید پیروزی و استمرار تلاش ها را در انان بکشند و 2- برای رژیم زمان بخرند و به تجدید قوای ولایت و ذوب شدگانش بپردازند و 3- گفتمان ضد ولایت استبدادی مطلقه فقیه را مبدل به جمهوری اسلامی اصلاح طلبانه پیش از احمدی نژاد نمایند و دوران گل و بلبل را بازهم تکرار نمایند ...
در این میان ، دستگاه ولایت از سویی می کوشد تا با مشت و دندان نشان دادن به مردم و علل خصوص به نسل جوان و فعال ایرانی ، سانسور و خفقان و ترس را بیش از پیش حاکم سازد و از سویی دیگر با چانه زنی با سران اصلاحات تقلبی و نیروهای پیاده نظام این جماعت در خارج از کشور ، برای خود زمان بخرد و به نوعی توپ را از زمین مردم به زمین خویش باز گرداند . بدین جهت این تلاش های فرسوده و سیاست های نخ نما شده بر همگان روشن گشته است و مطمئنا دستگاه ولایت نخواهد توانست با کارت اصلاح طلبان ، فروریختن قریب الوقوع خویش را به تعویق بیندازد ، چرا که خود اصلاح طلبان و حامیان رفسنجانی و خاتمی نیز بخوبی می دانند که برای دستگاه کم تعداد حاکمیت ، حکم دستمالی را دارند که به محض فروکاستن اعتراضات و سرکوب کلیه تجمعات و معترضین ، آنها را براحتی به زباله دان پرتاب خواهند کرد و در سفره قدرت سهمی برای انان در نظر گرفته نخواهد شد ...
از این روست که این ناکامان عرصه سیاست پریشان ایران نیز یک دست در گروی رهبری دارند و دست دیگری بر زلف یار (جنبش) و می کوشند تا بدین شکل با چانه زنی های سیاسی و نفوذ در ارکان قوای سه گانه (علل خصوص مجلس) ، این سیاست یک بام و دو هوای خویش را ادامه دهند . فشار باندها و نیروهای بظاهر خفته اصلاحات به رهبرانش (موسوی و کروبی) روزبروز بیشتر می گردد و هدف اصلی این نیروها ، سوق دادن رهبران معنوی جنبش و معترضین به سوی معامله با سران قدرت و در راس همه رهبر جمهوری اسلامی می باشد . این امر سبب گشته است که این رهبران در مواضع اخیر خود دچار تناقضات و سبک اندیشی های فراوانی شوند که اخرینش هم موضع رسمی آقای کروبی در مورد رئیس جمهوری بود . این نیروها "مرگ بر دیکتاتور" مردم را نمی خواهند بشنوند . احترام و عزت مرحوم منتظری را نزد مردم درک نمی کنند . بلکه از هر عامل و رویدادی تنها بشکل ابزاری بهره می جویند و در پی آن بدنبال معامله با دیگر مزدوران رژیم می گردند . هرگز به این نمی اندیشند که اگر منتظری نزد مردم آیت الله شد ، نه بدلیل القاب و عناوین مرسوم حوزوی و یا میزان رساله ها و تسلط ایشان بر فقه و علوم اسلامی بوده است ، بلکه بدلیل نقش پیامبر گونه و نشانه الهی بودن او بود که اینچنین ملتی دل در گروی او بست و برای رفتن او متاثر گشت . رفتار و عملکرد و کارنامه صادقانه زندگی او بود که مردم نشانه خدا خطابش می کردند . اینرا اتفاقا خامنه ای بسیار بهتر و عمیق تر از این آقایان درک کرده و می کند . او با منتظری و تفکرش دشمنی داشت چرا که آزادگی و بی ریایی و صداقت و انسانیت را بر پیشانی او بخوبی می دید . اما این آقایان گویا از منتظری تنها حامی جنبش سبز بودنش را در می یابند و از منش و تفکر او می خواهند سوء استفاده نمایند ! (فتوای منتظری= ولایت فقیه از مصادیق شرک است)
اگر ملتی می گوید مرگ بر دیکتاتور و یا مرگ بر خامنه ای ، چگونه رهبران معنوی این جنبش و از همه بیشتر حامیان اصلاح طلب آنان بفکر راه یابی به قلب ولی فقیه هستند تا بجای دل مادران و پدران بی حامی و سینه سوخته شهیدان اخیر ، دل رهبر فرزانه انقلاب را بدست آورند !؟!
بر ملت آگاه ایران و جوانان پر شور این مرز و بوم واجب است که شرایط حاکم بر ایران را بخوبی زیر نظر بگیرند و مبارزات مدنی و مسالمت آمیز و حق طلبانه خود را با آگاهی و آرامش و اقتدار ادامه دهند و به پیش برند و از هرچه و هرکه در این مسیر خللی ایجاد می کند دوری نمایند و مطالبات آزادیخواهانه و حقوق حقه خود را نه از حاکمیت رو به خاموشی ، بلکه از تاریخ و زمانه و جامعه بشری طلب نمایند و هرگز اجازه خاموشی این آتش فشان مردمی را به هیچ استبداد و مستبدی ندهند ...
بر سطور فوق این نکته نیز باید افزوده شود که این مطالب به هیچ وجه قصد اشاعه روی گردانی از رهبران اصلاح طلب جنبش سبز را نداشته و ندارد و و اصولا نگارنده بر این باور است که از ابتدا تا به امروز ، این جنبش با همراهی و هدایت و همدلی این آقایان گسترده شده و ایران را فراگرفته است و اساسا چنین جنبش های مدرن مدنی ، نمی توانند در یک و یا چند قالب خاص گنجانده و یا تعریف شوند ، چرا که ذات و بنیاد چنین جنبش هایی (که در دنیا بسیار معدود هستند) فرا جناحی و قومی و سیاسی و دینی و ... می باشند و غالبا رهبری و هدایت آن نه توسط یک یا چند نفر ، بلکه نیازمند حمایت ملی و توده های مردمی جامعه می باشد . بنابر این همانطور که خود این آقایان بارها در بیانیه ها و مصاحبه هاشان اظهار داشته اند ، این جنبش فراتر از آنها و عقاید و باورهاشان پیش می رود و این آقایان صرفا بدلیل نیابت اهالی جنبش در مذاکرات با حاکمیت ظاهر می شوند و از ابتدا نیز برای بازپس گیری رای و اعتماد و حقوق از کف رفته ملت وارد صحنه رویارویی با ولایتمداران گشته اند . بنابر این همانطور که از ظاهر سخنان و فحوای کلام ایشان بر می آید ، این همراهی و هم سویی دراز مدت نخواهد بود و بصورت مقطعی توسط آقایان طرح شده است . جایی که خط قرمزها ایشان را از ادامه همراهی با ملت منع می کنند ، بناچار این ملت است که باید مسیر را با اتحاد و همدلی و نیت خیر و امید به آینده ادامه دهد ...
بهر روی ، امکان دارد که آقای موسوی و آقای کروبی طی روزهای آتی بازهم اطلاعیه هایی منتشر نمایند و احتمالا برخی از مواضع خویش را اصلاح نمایند و تشریح کنند و یا حتا برای 22 بهمن نیز برنامه هایی داشته باشند و نظرهایشانرا در این باره اعلام نمایند ، اما هنر اصلی و اساسی چنین جنبش های اصلاحی – انقلابی مدنی مسالمت آمیز اینست که در هیچ گفتمان و تفکری خلاصه نمی گردد و متوقف نمی شود و تنها بر سر اصول اساسی جنبش که در اصل حقوق انسانی و ملی همه شرکت کنندگان و پیروان جنبش را تضمین می کند به چانه زنی می پردازد و از این اصول فرو نمی آید .
دغدغه اصلی و خواست و باور و ایمان جنبش سبز (غالب اهالی این جنبش) نه دعوا و درگیری بر سر مسئله مذهب است و نه بحث ولایت فقیه و یا حتا شخص سید علی خامنه ای است ، بلکه این جنبش می کوشد حقوق پایمال شده خویش را بازیابد و از شر توهین ها و نفرت های بیش از سه دهه رژیم ولایی رهایی یابد و آزادی و مردم سالاری حقیقی (نه با هیچ پیش و پسی!) را همراه با درآمیختگی با حقوق حقه جهان شمول بدست آورند و بعنوان یک شهروند ایرانی ، به کمال انسانی و استقلال و آزادی مادی و معنوی دست یابند . حال هرچه و هر که در این مسیر بخواهد در برابر عظم راسخ این مردمان ایستادگی کند محکوم به زوال و نابودی است . چه ولی فقیه باشد ، چه دستگاه نظامی و امنیتی و چه اندک به اصطلاح عاشوراییان دل بسته به ولایت ظلم و جور و چه حتا دولت ها و حکومت های بیگانه ، همه و همه در برابر عظم ملی مردمان یک سرزمین محکوم به شکست اند .
با امید به پیروزی مسالمت آمیز ملت همیشه جاوید ایران
88/09/09
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر