۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

گرگان در لباس میش

چندی پیش مطلبی بدستم رسید که برایم جای بسی تامل و تفکر داشت . این خبر که از طرف یکی از دوستان بدستم رسید ، از طریق سایت " تابناک " یا همان بازتاب سابق منتشر گشته بود .  البته اصل این خبر به روایت سایت خبری حوزه منعکس شده بود و می توان مصداق مناسبی باشد برای مستند بودن این قضیه و مطالبی که اینجانب می خواهم خدمتتان عرض کنم .
در این خبر آمده بود که آقای مصباح یزدی (که معرف حضور همگان می باشند !) ، عضو مجلس خبرگان و یکی از رهبران با نفوذ عقیدتی و سیاسی در ایران ، طی بیاناتی با عنوان " بازرگان مانند ديگران خائن نبود " یکسری مطالبی را عنوان نمود که هرکدامشان جای تامل و تحقیق بسیار دارد . البته اهل تحقیق و دانش و تحلیل و در واقع آگاهان بخوبی می دانند که افرادی همچون آقای مصباح یزدی و همفکران ایشان ، چگونه می اندیشند و چگونه شخصیتی را نمایندگی می کنند ، اما اینجانب لازم دانستم در حد خویش ، مطالبی را بیان دارم تا شاید بتوانم نظرات خاض خود را در اینمورد بشکلی کوتاه و مختصر مکتوب نمایم .

پیرو فرمایشات جناب مصباح که عینا آنها را در اینجا متذکر میشوم ، باید عرض کنم که از همان ابتدای انقلاب بظاهر اسلامی ایران ، شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران به شکلی با سرنوشت روحانیت و ملایان گره خورد و همین پیوند نامبارک بود که حال شاهد آن هستیم که عزیزترین و فعال ترین و باارزش ترین نیروهای انقلابی و ملی مردم ایران ، به زعم حجت خدا بر روی زمین ، جناب والا حضرت مصباح یزدی ، عده ای خائن و دشمن دین و ملت معرفی می کردند !
ایشان در سخنان خود فرمودند : " ملی گرایان اعتقاد به امام زمان را خرافه می پندارند . اینان توسعه در صنعت و اقتصاد را اصل قرار داده و توجهی به دین و مذهب ندارند و متأسفانه تعدادشان هم کم نیست.عضو مجلس خبرگان رهبری تأکید کرد: اگر آموزش و پرورش اسلامی می خواهیم باید الگوی آنرا از اسلام بگیریم نه غرب.   "

از همین بیان و شکل سخنان ایشان می توان بخوبی دریافت که این جماعت نیروهای ملی و مردمی را که شاید به اندازه این آقایان از دین و مذهب سر رشته ای ندارند ، را در کل عده ای خائن به دین و مذهب می داند ! . البته اینجانب نه ادعایی در زمینه  مذهب و شریعت دارم و نه بدین شکل که آقایان می پندارند ، به اسلام و تشیع می نگرم ، اما این نکته را بخوبی می دانم که هیچ کجای دین مقدس اسلام و حتا احادیث پیغمبر و امامان شیعه نیامده است که برای کسب قدرت و حفظ جایگاه سیاسی و مذهبی خود مجاز به کوبیدن – تهمت – ظلم – بی آبرو کردن و بر چسب زدن به رقیب سیاسی خود و یا حتا رقیب مذهبی خود می باشید . نه تنها چنین اجازه ای نداریم ، بلکه این کار یک جرم بزرگ محسوب میشود و بالاتر از آن یک گناه بزرگ و نابخشودنی می باشد که گویا دایه  داران و متولیان خدا و پیغمبر ، بکلی از آن بی خبرند !؟!
آقای مصباح فکر می کنند که اگر کسی  نخواهد همچون وی و دوستانش معتقد به بحران آفرینی و ایجاد جوی خطرناک و دردسر ساز باشد و اوضاع نهایتا منتهی به جنگ و آشوب شود و در پایان با بهره گیری از خرافات و تحریفات غیر عقلایی بظاهر مذهبی آقایان ، قائل به ایده های حجتیه ای نباشد ، مطمئنا امام زمان را نه می شناسد و نه قبول دارد . زیرا اگر کسی به این امام غائب اعتقاد داشته باشد ، باید همچون آقایان دائم برای ظهور و فرج ایشان ، جهان و جهانیان را به چالش بطلبد و بحران آفرینی نماید تا شاید آن حضرت هر چه زودتر اقدام به برپایی حکومت خویش نماید و ...
واقعا که جای تاسف دارد . 

‌" آیت‌الله‌ مصباح یزدی افزود: این افراد می خواستند در نهایت ایران را مانند یکی از ایالت های آمریکا بسازند و ادعا می کردند، اسلامگرایان برای این انقلاب بهائی نپرداخته اند بلکه خود را سردمدار آن معرفی کرده اند، در حالیکه ماهیت و حقیقت انقلاب ما اسلامی و دینی بوده و اینان سخت در اشتباه هستند . رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) تفکرات برخی ملی گرایان را با استقرار حکومت اسلامی در تضاد عنوان کرده و افزود: ملی گرایان معتقد بودند در نهایت باید ایران مانند آمریکا شود با این تفاوت که مردم آمریکا مسیحی هستند اما مردم ایران مسلمان اند. "

چیزی که در این سخنان مشخص است ، این است که خود آقای مصباح یزدی نیز همچنان در تضاد بسر می برد و برخلاف گفته های خویش ، همچنان از این می ترسد که مبادا چهره واقعی نیروهای ملی و یا ملی و مذهبی ، بخوبی روشن شود و مبادا مردم پی به این نکته ببرند که ماهیت اساسی و اصولی و ریشه ای انقلاب سال 57 ، اولا ریشه در تفکرات ملی و ادامه مسیر انقلاب مشروطه بوده است و همان آرزوی آزادی خواهی و استقلال طلبی را دنبال می نموده و استوار بر راه مصدق بزرگ گام برداشته است و ثانیا این عصیان توسط نیروهای ملی و ملی و مذهبی از سالها قبل از انقلاب دنبال می شده و هرچه که به دوران انقلاب نزدیک می شدیم ، رفته رفته رنگ بوی مذهب و نیروهای مذهبی تندرو  و رادیکال ، در این امر پررنگ تر می گردد ! . گویا پس از تقریبا سه دهه ایشان همچنان از این می هراسند که مبادا ملت پی به این نکته ببرند و مبادا شرایط به نحوی شکل گیرد که افرادی با روحیه ملی و یا نیروهای روشن اندیش مذهبی جای روحانیون و علل خصوص تندروهای نظام حاکم را بگیرند و با همان گفتمان انقلابی و با در نظر گرفتن همان اصول ملی و دینی ، بازگشتی داشته باشند به اصول و مبانی اساسی انقلاب بهمن 57 و از این طریق گامی را بردارند برای به حاشیه راندن متولیان دینی و مذهبیون بنیادگرا و مسیری جدید ، مطابق با همان مبانی روشنفکری و اصول روشن اندیشانه مذهبی و ... را بنیان نهند .

ایشان تمامی فعالیت های روشن فکران و فعالان سیاسی را (چه قبل از انقلاب و چه پس از آن ) در کل پروژه امریکایی کردن ایران می نامند و هرگونه تفکر منتقدانه و یا رقیب را ، موازی با اندیشه های لائیسیته و یا تفکرات غربی و علل خصوص لیبرال دموکراسی امریکایی می دانند . البته روشن است که ایشان و امثال ایشان باید از این مسائل بترسند و سر راحت بر بالین نتوانند بگذارند ، زیرا هر آنکس که باد  می کارد ، طوفان درو خواهد کرد . تفکرات افرادی همچون ایشان و حاکمان کنونی ایران مسیری جز لیبرال دموکراسی را پیش پای مردم نگون بخت نمی گذارد و حتا عده ای از آگاهان بر این باورند که اصولا یک نوع ارتباط معنوی و پشت پرده میان سران این دو تفکر وجود دارد که هرکدام توحیه کننده دیگری می باشد . یعنی باید القاعده ای باشد تا فرصت طلبانی از آنور دنیا بیایند و در قرن گفتمان و توسعه اقتصادی و سیاسی ، طبل جنگ و شورش بصدا در آروند و توسعه طلبی ارزی پیشه کنند و گویا نقش ملتها و مردمان و نیروهای ملی واقعی و متفکران خیر اندیش در این میان به هیچ وجه مهم و تاثیر گذار نخواهد بود !؟

" عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه ملی گرایان اعتقاد به امام زمان را خرافه می پندارند گفت: اینان توسعه در صنعت و اقتصاد را اصل قرار داده و توجهی به دین و مذهب ندارند و متأسفانه تعدادشان هم کم نیست. ‌ آیت‌الله مصباح یزدی، دین را ابزار دست ملی گرایان دانسته و یادآور شد: ملی گرایان به این دلیل از امام حمایت کردند که دیدند بخشی از منافعشان با ترویج افکار و نظرات امام تأمین می شود. "

ایشان می فرمایند ملی گرایان ( بخوانید تمامی احزاب سیاسی نا مشروع از نظر حکومت) اعتقادی به امام زمان ندارند !؟ . زیرا آنها بدنبال توسعه اقتصادی و صنعتی هستند و به همین دلیل ساده و غیر موجه هیچ اعتقادی به مبانی دینی و مذهبی ندارند و نخواهند داشت ! . نمی دانم ایشان چنین منطقی را از کجا پیدا کرده اند ، اما چیزی که کاملا روشن است ، این است که اصولا چه تضادی میان توسعه اقتصادی و فرهنگی و صنعتی و ... با مبانی دینی و مذهبی وجود دارد !؟ آیا ایشان و همفکرانشان در این قیاس تضادی را مشاهده می کنند که یک ملت با تمامی روشنفکران و متفکران و ... خود نمی تواند آنرا بشناسد و احساس کند !؟
چه کسی به این آقایان گفته است که مملکت اسلامی و مذهبی نمی تواند توسعه یافته و صنعتی باشد ؟ آیا سخنان ایشان جانب داری از تفکر واپسگرایی نمی باشد ؟ آیا ایشان ایرانی منزوی و عقب مانده و غیر توسعه یافته می خواهند که مردم بجای نان و آب و نیازهای اولیه  روزمره خود ، تنها دعا و ادعیه بخوانند و نماز وحشت بگذارند و دست بر آسمان دراز کنند تا شاید مرغ بریانی از آنجا نازل گردد و شکم گرسنه را سیر گرداند و شاید هم ایشان اعتقاد دارند همان چاه های مسجد جمکران برای توسعه فرهنگی و اقتصادی و صنعتی ایران کافی است !
ایشان دین و دینداری را که تا همین چند لحظه قبل چماقی ساخت برای سرکوب ملی گرایان ، حال عدم قبول و پذیرش آنرا برای نیروهای ملی ، از بزرگترین اتهامات ایشان می پندارد و دین را عاملی برای ابزار دست شدن نیروهای ملی و یا ملی و مذهبی می شمارد !؟ واقعا مضحک است که ایشان نمی فهمند چه می گویند و چه می خواهند .
مطمئنا چیزی که به روشنی عیان و مصرح است ، دست مایه شدن و ابزار دست شدن دین بدست نیروهای اقتدارگرا و تندرو و بنیادگرا می باشد که خود آقای مصباح یکی از رهبران معنوی آن می باشد ،  و در واقع همین نیروها و احزاب و دسته ها هستند که با سوء استفاده از دین و شریعت و استفاده نابجا از احادیث و تفسیر های نابجای خود از قرآن و متون مقدس ، برای خود حکومت نامشروع و متضاد با مبانی ملی و مذهبی ساخته اند و حال می خواهند از این آب گل آلود برای خود ماهی شکار کنند و با انداختن تمامی تخسیر ها به گردن این و آن ، اوضاع نا مساعد و پریشان کشور را توجیه نمایند و با کمال گستاخی و حقارت ، دیگران را به سوء استفاده از دین و خدا و پیغمبر متهم نمایند ...

از بزگترین نکاتی که در سخنان چند روز پیش ایشان مطرح شد این بود : " عضو شورای عالی حوزه، با اشاره به سخنان بازرگان در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی یادآور شد: بازرگان مانند دیگران خائن و دروغگو که همه چیز را برای اهدافشان تحریف می کنند نبود، اما او اسلام را برای ایران می خواست و امام ایران را برای اسلام. " .

اولا نمی دانم چه کسانی بر صداقت ، راستی و درستی و پالایش روح و بزرگی اراده مرحوم مهندس بازرگان می تواند مشکوک باشد و یا این مسائل را تایید ننماید . چرا آقای مصباح یزدی ، شخصیتی همچون مهندس بازرگان را در قیاس با خائنین و دروغگویان قرار می دهد و بعد هم برای سرافرازی خود البته ایشان را ورای از این اتهامات می داند و حکم تایید بر بازرگان می زند !؟! چرا ؟ . ثانیا ایشان که بخوبی می دانند و حتا خودشان اشاره کردند که مهندس بازرگان جزو آن دسته نبوده که بخواهد صرفا برای بدست گیری قدرت در حکومت اسلامی و یا اهداف شخصی  ، خود را فردی تحصیل کرده و انقلابی و مسلمانی شیعه و معتقد به آرمانهای صحیح اسلامی و مذهبی معرفی  نماید . ایشان همه این اصول را بشکلی قلبی باور داشت و دیدیم که حتا آبرو و شرف و عزت خود را نیز در این راه داد و در متن همین حکومت اسلامی ، چگونه به حاشیه رانده شد و چنان سرنوشتی برای او و یارانش رقم زده شد ! . آیا فردی همچون مهندس بازرگان اصولا می توانست خائن و دروغ گو باشد ؟ آیا نمی توان به کسانی که به همچین شخصیتی بر چسب های گوناگون می زنند مشکوک بود ؟
ثالثا باید عرض کنم که در همین سخنان نابخردانه جناب مصباح یزدی نکته ای عمیق و حساس نهفته است که ایشان با یک ناشی گری خاصی به درستی آنرا بهتر از هر کسی بیان نمودند . او گفت : " اما او (بازرگان) اسلام را برای ایران می خواست و امام ایران را برای اسلام "  !.
حال خودتان به این سخنان بنگرید !؟! . ایشان به خوبی اصل مسائل را بیان نمود و با لحنی بسیار زشت و در غابت تاثیر گذار برای همگان روشن ساخت که این قبیله اصول گرا و فاندامنتال و شورشی که تقریبا سه دهه حاکم بر ایران و ایرانی گشته اند ، به هیچ وجه نه می توانند ایرانی باشند و نه اصولا می خواهند ایرانی باشند و به ایران و ملت ایران و حتا خاک ایران ، به چشم یک مستعمره می نگرند و آنرا یک خاک اشغال شده می دانند و همین تلقی از ملت و مذهب بوده و هست که ما را به چنین خاک سیاهی کشانده است !

ایشان می گوید ، امام خمینی ایران را نه برای ایران ، بلکه برای اسلام ( که البته تفسیر ایشان از اسلام و علل خصوص نوع ولایت مطلقه اش که کاملا روشن است) می خواستند و مطمئنا پیروان این امام و همفکرانش نیز چیزی فراتر از این نمی خواهند و نمی طلبند . اما افرادی همچون مرحوم بازرگان و طالقانی و یا آقای ابوالحسن بنی صدر و ... اسلام را برای ایران می خواستند و اعتقاد بر این داشتند که این اسلام است که در ایران میهمان است و نه ایران ، میهمان اسلام ...!
در واقع افرادی همچون بازرگان می کوشیده اند که با داشتن هویتی ایرانی و ملی ، روحیه مذهبی تحول گرا را حاکم نمایند و اگر قرار است تفسیر و تحلیلی از اسلام شود ، نتیجه آن چیزی بجز سرافرازی و سربلندی ملت ایران نباشد و در یک شکل کلی و نهایی ، اسلام در کنار ایران به شکلی مسالمت آمیز و راه گشا ، نتنها جای خالی عرفان و آگاهی واقعی را پر نماید ، بلکه یک الگوی مناسبی باشد برای تمامی ملل که در کنار آموزه های ملی و سنت ها و فرهنگهای ملی و میهنی ، مذهب و شریعت نیز نقشی مهم و تاثیر گذار داشته باشد و روح ایمان متعالی و آگاهی درونی اجتماعی و انسانی را متحول گرداند و با رهنمود های اصولی و کاربردی خود ، راهگشا باشد و نه همچون امروز نه تنها مشکلی را حل نمی نماید ، بلکه مشکل ساز و بحران آفرین هم بگردد و بر دوش ملت نیز سنگینی نماید !

درست همین جاست که فرق میان افرادی همچون بازرگان و مصباح یزدی مشخص می گردد و اهداف و آرزوهای آشکار و نهان این دو نحله فکری ، برای قضاوت تاریخ و یک ملت آگاه و دردمند ،  روشن  و افشا می گردد .

" وی در ادامه با بیان اینکه، باید تکلیف خود را با انقلاب روشن کرده و بدانیم که اسلام را برای ایران می خواهیم یا ایران را برای اسلام، گفت: ما در ظاهر با نهضت آزادی مخالف هستیم، اما باید دلمان هم اینگونه باشد  . رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) افزودند: اگر انرژی هسته ای و نفت 80 دلاری می خواستیم، الان به آن رسیده ایم، اما اگر اسلام را می خواهیم باید هنوز تلاش کنیم و برای رسیدن به هدف لازم است تبیین نمائیم که آیا اسلام هدف است و ایران ابزار، یا ایران هدف است و اسلام ابزار " .

و همچنین باقی بیانات مسرور کننده ایشان از این قرار است :
" وی تغییر محتوای کتاب ها از دوران ایران باستان به زمان معاصر را ملی گرایی جدید توصیف کرده و افزود: باید اسلامی شدن دروس و کتاب ها به صورت صحیح و واقعی شناخته شود و به بیراهه نرویم. ‌ آیت‌الله مصباح یزدی تصریح کرد: شب زنده داری و تهجد پس از جنگ در کشور بسیار کمرنگ شده است و با آنچه قرآن از ما می خواهد خیلی فاصله داریم
‌آیت‌الله مصباح یزدی با بیان اینکه، برخی می خواهند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مسیر وزارت فرهنگ و هنر زمان شاه قرار گیرد گفت: باید دقت کنیم با وجود استقرار حکومت اسلامی از جایی که آقای مهاجرانی از آن سردرآورد، سر در نیاوریم. " .
حال خود بقضاوت بنشینید و خود نظاره گر این مطالب باشید و خود شاهد آن باشید که چه کسانی میخواهند در این مملکت به اصطلاح " اسلام انقلابی " را پیاده سازی کنند و حکومت اسلامی ، آن هم با محوریت ولایت مطلقه فقیه که تعریف بسیار جدیدی از دموکراسی اسلامی می باشد (!) ، بنیان نهند . با اندکی تامل در این مطالب می توان فهمید که تمامی احزاب – گروه ها – دسته ها و شخصیتهای کوچک و بزرگ سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج از ایران ، به هیچ وجه نمی توانند با تعاریفی که امثال آقای مصباح از خائن و دروغ گو و ضد ملت و مذهب و ... می کنند ، در دایره دلسوزان و خیرخواهان و وطن پرستان واقعی ایران و حتا اسلام قرار گیرند  . صد البته که لازمه استبداد و دیکتاتوری ، نیازمند اهرم های مشخصی است که جیره خواران آن مکتب باید آنرا پدید آورند و خب به روشنی پیداست که آقای مصباح و افرادی همچون احمدی نژاد ( که عده ای معتقدند این آقا در مکتب فکری مصباح یزدی بار آمده است ) ، می توانند نمونه های بارزی از آن اهرم ها باشند و هستند .
در سالی که رهبر جمهوری اسلامی آنرا سال " اتحاد ملی و انسجام اسلامی " نام می نهد ، چیزی بجز رفتارهای زشت و حرکات نا شایست در مسیر گسستگی ملی و عدم انسجام و همبستگی اسلامی نمی بینیم و بشکلی کاملا محسوس ، با آنها روبرو می گردیم . افرادی همچون مصباح یزدی که اصولا نه اعتقادی به مبانی دینی و انسانی و اخلاقی دارند و نه چیزی از میهن و ملت و خاک و تاریخ کهن سر در می آورند  ، خود را دایه دار مذهب  و مکتب و ملت می دانند و همه جا فریاد وا اسلاما و بتازگی وا ایرانا سر می دهند ! .
فردی که با اقرار به بی خردی خود ، دائما اسلام را به تضاد با ایرانیت متهم می کند و یا بلعکس . اگر کسی ملی باشد لزوما اسلامی نیست و اگر کسی اسلامی باشد ، مطمئنا باید همچون آقایان پیرو منافع ملی و میهنی باشد که هرکجا اوضاع بر وفقشان نبود ، چه باک ، نیمی از دریا را بدهیم تا کام دشمنان و چپاول کنندگان و بد خواهان یک ملت شیرین آید و دیگر چیزی بجز این مهم نیست و نباید هم باشد . حال یک چنین فردی چگونه می تواند خود را آیت و نشانه خدا بر روی زمین بخواند و در حکومتی با کارنامه سیاه خود ، دائما دم از اسلام و انسجام ملل اسلامی بزند و زمانی که چیزی حدود چهل درصد از آب (دریای مازندران) مملکت را به تاراج می برند ، خود را دایه دار ملت و ایران هم جا بزند . آیا این مضحک نیست ؟

این است معنای علایق مذهبی و ملی ، آقای آیت الله مصباح یزدی و هم کیشان اش  ...

با سپاس

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر