" ای منجی اسیر!
شلاق جلاد هرچه بر گروه نسل ما وحشیتر فرود میآید، عشق تو را در سینهها فروزانتر میکند و تنور شکنجهگاهها هرچه تافتهتر گردد، یاران تو مصممتر میگردند ای برادر دلیر! هر خونی که از سینهٔ شهیدی بر سرزمین ما میریزد، نام توست که نقش میبندد و داغ هر شکنجهای که بر پشت و پهلوی اسیری مینشیند، مهر تو است که شکل میگیرد.
آسمان آفتابی و شسته وطن ما را ابرهای تیرهدل و خونبار قتلعامها و جنایتها فرو پوشیده است اما در قلب این آسمان خون، بالای چهره ملکوتی و قهرمانی تو ای بیدارکنندهٔ ملتها به ما که همچنان در تندبادها دست در دامن تو زدهایم، طلوع خورشیدی را نوید میدهد که به زودی بر سرزمین تبدار و غمآلود ما دامن خواهد گسترد و لانهها و کمینگاههای دیوان آدمیخوار و پاسداران پلید شب را در برابر تشنگان انتقام خواهد گشود و حکومت سپیدی و روشنایی و پاکی را به جای سلطنت سیاهی و تیرگی و پلیدی برپا خواهد داشت.
ای زندانی بزرگ!
امروز ملت ما به جرم ادامهٔ نبردی که همگام با تو آغاز کرده است در زندانی بزرگ به نام ایران اسیر است، زندانی که زمین آن را مغز و خون صدها شهید پاک فرو پوشیده است و جز صدای چکمههای قزاقان دربار و سلاحهای طراران و غارتگران ملتها، سکوت اختناقآوری را که بر سینه آزادگان سنگینی میکند نمیخراشد. "
بخشی از سخنان زنده یاد دکتر علی شریعتی در رسای دکتر مصدق / مجموعه آثار ۳۶ / آثار جوانی
" من پروردهي آزادیام، استادم علی است. مرد بیبیم و بی ضعف و پرصبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مردی که هفتاد سال برای آزادی نالید. من هرچه کنند در هوای تو دم خواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی، چه میکنی؟ تا بدانم آن لحظه کجا باشم و چه کنم؟ " خودسازی انقلابی، ص ۱۲۸
دکتر محمد مصدق، نام او، راه و روش او، مجموعهای است از مبارزه بیش از نیم قرن ملت ایران. دکتر مصدق در پی نهضتهای پیش از فوت و ادامهي نهضتهای پس از وفاتش، حلقهای و واسطهای بود برای ادامهي نهضت مردم ایران علیه ظلم و استبداد و استعمار و استثمار. این نام و این مزار همیشه مورد توجه مردم ایران و دنیای آزاد و آزادیخواه بوده است و خواهد بود...
زنده یاد آیتالله طالقانی – احمدآباد اسفند ۱۳۵۷
ای مصدق ثنا سزاست تو را
همت اندر خور ثناست تو را
زانکه زین سرزمین به حولالله
دست بیگانه از تو شد کوتاه
نفتخواران حیلهآور پست
رشته چارهشان ز تو بگسست
راستی را که مرد مرد تویی
زانکه با دیودر نبرد تویی
گرچه انگیخت او به حیله سپاه
یک سر مو دلت نگشت از راه
سخنی مختصر بگویم من
در دلت نیست جز که حب وطن
عید نوروز بر تو فرخ باد
هرچه پرسی زبخت پاسخ داد
«بدیعالزمان فروزانفر – نوروز ۱۳۳۲»
براستی یاد و نام و خاطرهي چنین مردانی از حافظهي تاریخی هیچ ملتی پاک نخواهد شد. حتا اگر آن مردم و آن ملت گرفتار شدیدترین و زجرآورترین و ننگینترین استبدادها و دیکتاتوریها و خدعهها باشند. سخن حق مرحوم طالقانی، پس از گذشت بیش از سه دهه بروشنی نشان میدهد که نمیتوان شناسنامهي سیاسی و مبارزاتی و آزادیخواهی ملتی را حتا به زور چماق و اسلحه و ارعاب و سانسور و خفقان و پراکندن دروغ و جهل و ... باطل ساخت.
تاریخ پرفراز و نشیب اقوام و ملتها نشان میدهد که تحریف وقایع تاریخی و دروغبافی یا جعل اسناد و مدارک موجب پدید آمدن جنگها، قتلعامهای هولناک و دشمنیهای دیرپا و مصیبتبار شده است. نویسندگان و تاریخ نگارانی که با دریافت انعام عمدا تاریخ را تحریف کرده و چهرهي ستمگران را زیبا جلوه داده یا مردمان خدمتگزار را خائن معرفی کردهاند، بدون تردید خود از بدترین مردمان تاریخ بودهاند. مورخ شریف و درستکار به خوانندهي خویش قدرت اندیشه و تفکر و والاتر از همه نقد محتوای آثار تاریخی میبخشد. ممکن است تاریخنگاری دروغ هم ننویسد اما کتابش مانند یک رمان سرگرم کننده میباشد. نه احساسی را برانگیزد و نه عبرتی را موجب شود. چنین آثاری هم بیارزشند. یکی از مورخان و پژوهشگر معاصر ایران، آقای دکتر محمدعلی موحد دراینباره میگوید: " تاریخی که مطلقا نه ستایشی و نه تمجیدی دربرابر شرف و پاکی و راستی و استقامت برانگیزد و نه احساس نفرتی را در غدر و بخث و شقاوت راه دهد و نه آئینهي عبرت یبرای آیندگان باشد و نه خواب نوشین هیچ بیدردی را برآشوبد، به نظر من چندان قدر و ارزشی ندارد که انسان زندگی کوتاه خود را به آن مصروف دارد " – (م.ع موحد، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران ج۱ – نشر کارنامه)
تاریخ معاصر ایران از این حوادث عبرتانگیز بسیار دارد و بر نوجوانان و جوانان لازم است که بعنوان نسل تازه و به میدان آمده، با دقت بسیار به مطالعهي تاریخ میهن خویش همت گمارند و از این حقیقت بزرگ آگاه شوند که هرگز نمیتوان برای همیشه خورشید حقیقت را در زیر پوششی از دروغ و فریب و نیرنگ پنهان داشت.
"پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، درباریان تمام قدرت خویش را برای لکهدار کردن شخصیت مصدق بکار بستند. هرکس که سخنی بر ضد مصدق میگفت و یا مقالهای علیه او مینوشت و یا کاریکاتوری برضد مصدق کشید، پاداشی درخور در دستگاه حکومت داشت. همهي ۲۸ مردادیها به وکالت، وزارت، امتیاز روزنامه، مدیریت بانک، سفارت و شغلهای نان و آبدار رسیدند." (پیشگامان آزادی – محمود حکیمی – انتشارات قلم)
جالب آنکه، اگر مصدق نماد آزادیخواهی و استقلال طلبی ملتی گشته است و نام و خاطرهي او و یارانش در ارزندهترین صفحات کتاب تاریخ این سرزمین جای خوش کرده است، اما تابه امروز نام و یادش توسط دستگاههای سیاسی و سازمانهای ذینفوذ استعماری – استحماری داخلی و خارجی و عملهي سانسور و لشگریان جهل و جور و فساد و تزویر به زشتترین شکل دچار تحریف و دروغسازی شده است و یا طی سالیان گذشته، دچار سیاستبازیها و دکانداریها و دغلبازیهای رنگارنگ گشته است. نام مصدق، آنچنان لرزه بر اندام وطنفروشان و بدخواهان و وابستگان و سیهروزان میاندازد که حتا از نام گذاری خیابانی بنام او نیز دچار اضطراب و نگرانی و تردید میشوند. این مهم آنچنان برای سرکوبگران و خودکامگان دردآور است که بعنوان نمونه، آقای خمینی در واکنش به نامگذاری بلندترین خیابان تهران بنام دکتر مصدق توسط دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان به روشنی اعلام میدارد که آقایان دست بردارید. شما از جان این استخوانهای پوسیده چه میخواهید !؟
و اگر هم سالی یکی دوبار یادی از او کنند، جز تحریف و نیرنگ و خیانت و حماقت چیزی درآن یافت نمیشود.
مصدق نماد و پیشوا و رهبر نسلی بود که شورمندانه و استوار و آگاه، به دنبال حقوق از کف رفتهي خویش بودند و برای اعتلای نام ایران و ایرانی و بازپسگیری حقوق حقهي ملتی تمام دارایی و زندگی خویش را فدا کردند تا شاید گامی فراپیشگذارند و تحولی تازه ایجاد نمایند. این مهم بخوبی در اقوال زیر نمایان است :
امیرکبیر به مامور قتل خود از طرف ناصرالدین شاه در حمام فین کاشان میگوید : "به شاه بگو دارالفنونی ساختم که از هر آجرش یک امیرکبیر بیرون خواهد آمد..." و محمد مصدق به آزموده دادستان نظامی در دادگاه فرمایشی بعد از کودتای ننگین میگوید : " به شاه بگو نسلی تربیت کردم که روزی با گریه از کشور بیرونت خواهند کرد..!"
اما با این همه، نام و یاد مصدق و همهي رهپویان طریقت آزادی و استقلال و آگاهی و انسانیت در این سرزمین، همچنان جاودان و زنده است. حتا اگر ددمنشان و تمامیتخواهان و استعمارگران نخواهند!
حتا اگر پیکر پاک و نحیف او را هم نتوانند در گوشه و کنار یک روستای کم رفتوآمد حوالی تهران تحمل کنند. حتا اگر با هزار سیاهکاری و سانسور و تحریف وقایع و رخدادها و اسامی و نامها، بتوانند درظاهر و به خیال خام خویش او را به بادفراموشی سپارند و به نیات منفور خود جامه عمل بپوشانند، بازهم میبینیم که چندین نسل پس از مصدق، پای به میدان میگذارند و با اینکه نه او را دیده و نه او را درست میشناسد و نه حتا این سعادت را داشته که در کتاب به اصطلاح تاریخ معاصر خویش در مدرسه تصویری روشن از او و یاران و افکار و باورها و اعمال او داشته باشند، باز هم او را دوست دارند و میستایند و تصویر پرغرور او را به هنگامهي تحصن و تظاهرات و قیام خیابانی و ... بالای سر میبرند !
چه عزت و افتخار و سربلندی از این بالاتر که بی هیچ تبلیغ و شانتاژ خبری و سرمایهگذاریهای کلان و هیچ رسانهي مستقل و منبع خبری و پایگاه و بنیاد و دفتر و ... هنوز نام باشکوه و افتخارآفرینت سبب برانگیزانندگی و شوق و هیجان و وطن دوستی و مردم دوستی شود؟ چه سعادتی از این بیش که ملتی تو را همچون پدری معنوی و پیشگام آزادیخواهی و شرافت ملی به رسمیت شناسند و با رفتن دستگاه جور و استبداد و روی کار آمدن استبداد و اختناق و دیکتاتوری بس بزرگتر و خشنتر و ظالمتر از اسلاف خویش، هنوز « مصدق » پیشوای آزادی و نماد فریاد خلق گرفتار ایرانی باشد...
آن استخوانهای پوسیده، امروز مبدل به ستون فقرات نسلی جوان و تازه به میدان آمده شده است و آن بدن رنجور و خمیده و نحیف، امروز برقلهي افتخار و نیکنامی و بلندای تاریخ این سرزمین نماد رهایی و فریاد و استقلال گشته است.
آن بارگاه و زیارتکدهي طلایی و طاغوتی و فرعونی و آن عمارت مصلای بی مسلی، هزینههای میلیاردی و تصاویر ملالآور کوی و برزن و در و دیوار، تبلیغات و انتشارات و داد و بیداد و آن همه سر و صدا و سالها وا اماما و واامتا کردنها و ... امروز به پشیزی نمیارزد و هیچ گوش و چشم و خرد آگاه و آزادهای را مجذوب خویش نمیدارد و نزد ملتی، محلی از اعراب ندارد(حتا اگر دوران طلاییاش خوانند...). اما میبینیم که یاد و نام و خاطرهي بیداریها و استقامتها و خونجگر خوردنهای تو و یاران و همسنگرانت، چه زیبا و با وقار و ارزشمند، در قلوب ملتی حریم یافته است و زنده و پابرجا مانده است. حتا اگر سالی یکبار هم نگذارند یادبود تو، خاطرهي تو، نام تو طنین انداز فضای یک حسینیه در گوشهای از یک ابرشهر شود!
حتا اگر در روستایی که قدمایش از تو به نیکی یاد میکنند و به فرزندانشان از تو و خیرخواهیها و کمکها و سازندگیها و حمایتهایت سخنها گفتهاند و میگویند، محل خانهات که دیری است آرامگاه ابدیت نیز گشته است، ناپیدا باشد و ناآشنا ...
حتا اگر وقتی به دوراهی احمدآباد میرسی، نام و نشان فلان امامزادهي مجعول و چند شهید محله و کشتارگاه و گاوداری ... خودنمایی کند اما اثر و نشانی از کوی دوست نباشد ، دریغ از اینکه در احمدآباد هم حتا محل خانهي تو به آشکارا درجایی نشان نیابد و هیچ عابر و مسافر و ناآشنایی نتواند راه خانهي تو را به این آسانیها بیابد، بازهم تو مصدق، نماد صداقت و غرور ملی این سرزمین اهورایی هستی ...
حتا اگر به پیران و جوانان احمدآباد بسپارند که از تو سخن نگویند و مراتب ارادت را بجای نیاورند، حتا اگر بر سردرخانهات هیچ علامت و نشانی از باغ و مزار مصدق بزرگ نباشد و حتا اگر نام و نشان و اطلاعات دیدارکنندگان و عاشقانت توسط مخبرین و جاسوسان بیمایهي محلی ثبت و ضبط شود و از گردهمایی و برگزاری مراسمهای یادبود و بزرگداشت تو و یارانت به لطایفالحیلای جلوگیری بعمل آید و خلاصه در روستا و خانهي خودت هم غریب و تنها خفتهای و همچنان در تبعید بسر میبری، بدان که نسل امروز این سرزمین، در دانشگاه و دانشکدهي خویش تصاویر تو را به دست میگیرد و در خیابانهای این سرزمین بلا دیده، ادامهي نهضت تو را میپوید و میجوید ...
نقش تو در زمانه بماند چنان که هست تاریخ حکم آیینه دارد هرآینه
اکنون، در این روزهای پرآشوب و پرفراز و نشیب، در اسفند ماهی که سرآخر به عیدباستانی نوروز و بهار طبیعت ختم میگردد، یادت همواره زنده و جاودان است. در واپسین ساعات اتمام این ماه و این فصل از طبیعت، ملت ایران ملی شدن صنعت نفت سرزمیناش را به جشن مینشیند و خود را برای آغاز فصلی نو – بهاری نو و به امید خدا و خلق، راه و مسیر و دولت و دستگاهی نو، آماده میسازند. اما بیگمان، مرور تاریخ و شاهد شهادتها و ایثارها و ازجان گذشتگیهای پدران و مادران و گذشتگان... بودن، میتواند بسیار راه گشا و آموزنده و تعیین کننده باشد. نسل امروز، بهخصوص نسل جوان و آیندگان این سرزمین، نیازمند شناخت و آگاهی از مجاهدتها و تلاشها و کوششهای افرادی همچون تو هستند تا راه را از بیراهه بازشناسند و سره را از ناسره ...
ای مصدق، ای پیر فرزانه و ای پدر استوار و سختکوش، ملت تو و هممیهنان تو دیر زمانی است که در تبعید بسر میبرند. ایشان قربانی میراثخوران و فرصتطلبان انقلاب رهاییبخش خویش شدند. نهضتی که قرار بود فراتر از مشروطه به آرمانها و آزادیها و استقلال حقیقی ایرانیان رهنمون گردد، بلای جانشان گشت و طناب دار بر گردنشان ...
اما با این همه، این نهضت و قیام ملی برای بازپس گیری وطن از دست خونآلود تاراجگران و بیگانگان و انیران همچنان ادامه دارد ...
یاد و نامت همچنان زنده و پاینده باد
ع . رهنما – ۱۴ اسفند ۱۳۸۹
بخشهایی کوتاه از سخنان و اقوال تاریخی حراید و شخصیتها پیرامون دکتر محمد مصدق:
"دکتر مصدق، استاد فن ملی شدن در شرق است. تمام رهبران نهضتهای خاورمیانه در مکتب مصدق درس خواندهاند. دکتر مصدق مرد سالخورده و پیری است که فعالیت و نشاط او جوانان را تحتالشعاع خود ساخته است. دکتر مصدق قدرت و قوت حیرتآور و سرسختی بینظیر خود را به انگلیسیها نشان داد و آنان را مجبور ساخت در برابر این قدرت و نیروی معنوی زانو به زمین بزنند. " موسسهي مطبوعاتی دارالهلال – مصر ۱۷ / ۷ / ۱۳۳۰
" باید صریحا گفت که که دکتر مصدق بهترین و باتجربهترین سیاستمدار خاورمیانه بشمار میرود و پشتیبانی ملت ایران از دولت وی در تاریخ خاورمیانه و بلکه دنیا سابقه نداشته است. " فوتنیگس گازت، چاپ آریزونا ۹/ ۸ / ۱۳۳۰
" در نیمقرن اخیر در دنیا سیاستمداری با چنین خصوصیات وجود نداشته است. روش دکتر مصدق در حکومت و سیاست محکم و تغییرناپذیر است و این در کمتر نخستوزیری دیده شده است. مصدق کشور ضعیف و تنهایی را به یک امپراتوری قوی و کهنسال غالب کرد و تمام نقشههای امپریالیسم انگلیس را نقش برآب کرد. " ریوارول پاریس
" مصدق بزرگترین مرد سیاسی دنیا، نقطه تحولی درتاریخ ملل مسلمان خاورمیانه به وجود آورده است. نام مصدق در تاریخ برای همیشه جاویدان خواهد ماند و در ردیف قهرمانان بزرگی مانند واشنگتن، سیمون بولیوار، گاریبالدی ذکر خواهد شد. " گوریه سویس
" وجود نحیف دکتر مصدق از کوه البرز محکمتر و از نفت آبادان آتشیتر و سوزانتر است. " مجله تایم – ۱۹۵۱
" ... هنگامی که مصدق در ایران به اصلاحات اساسی دستزد ما به وحشت افتادیم. این مرد که من به خود میبالم که او را دوست خود بخوانم مردی دموکرات بود... ما با انگلیسیها همدست شدیم تا او را از میان برداریم. در این راه توفیق یافتیم ولی از آن روز دیگر در خاورمیانه از ما به نینکنامی یاد نشده است ..." ویلیام دوگلاس، قاضی دیوان عالی ایالات متحده امریکا
" ما جرئت بیپیرایه و مقرون به بدبختی یک مرد شریف همچون دکتر مصدق را که قربانی نفتیهای بینالمللی شد میستاییم و به تقدیم احترامات خودمان اکتفا میکنیم. " پیر فونتن – کتاب جنگ سرد نفت
" در کشوری که تهمت سیاسی رواج کامل دارد این مرد شرافت و عزت نفس خود را حفظ کرده است. آقای دکتر مصدق مخالف هرگونه نفوذ بیگانه است. " مجله تایم – ۲ / ۳ / ۱۳۳۰
" دکتر مصدق پدر ملت ایران یکی از اشخاص وطنپرستی است که منافع ملی کشور خود را برهمه چیز ترجیح میدهد." روزنامه ابزرور ۲ / ۳/۱۳۳۰
" در صفحات تاریخ نیمقرن مبارزات سیاسی مصدق کوچکترین لکه غفلت و قانونشکنی مشاهده نمیشود و باکسانی که به ضرر ملت و مملکت کار میکردند مبارزه نموده و اندک توجهی به خطراتی که او را تهدید میکرده است نداشته." سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا – ۱۷ / ۴ / ۱۳۳۰
" دکتر مصدق پرچمدار یکسره کردن تکلیف شرکت نفت انگلیس و ایران شد و سپس به ابتکار وی قانون معروف به ملی شدن نفت تصویب شد." جرج لنچافسکی – نفت و دولت در خاورمیانه
و ...
برگرفته از کتاب "برای اگاهی نسل جوان" – احمدخلیلالله مقدم – انتشارات ایرانمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر